دشتها آلوده ست در لجنزار گل لاله نخواهد رویید در هوای عفن آواز پرستو به چه کارت آید ؟ فکر نان باید کرد و هوایی که در آن نفسی تازه کنیم گل گندم خوب است گل خوبی زیباست ای دریغا که همه مزرعه دلها را علف هرزه کین پوشانده ست هیچکس فکر نکرد که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست
و همه مردم شهر بانگ برداشته اند که چرا سیمان نیست و کسی فکر نکرد